وقتی اون میخوادت اما تو نه.....

#فیک#مینهو#استری-کیدز#مافیایی


اتاق تاریک بود، فقط یه هاله کم‌رنگ از بیرون به داخل می‌تابید. مینهو یونا رو به دیوار کنار تخت چسبونده بود. نفس‌هاش تند شده بود و چشماش یه جور خاصی می‌درخشید.

"مینهو، خواهش می‌کنم..." یونا گفت، صداش می‌لرزید.

مینهو توجهی نکرد. صورتش رو نزدیک صورت یونا برد. "ساکت باش و فقط همکاری کن" زمزمه کرد.

یونا سرش رو برگردوند. نمی‌خواست بوسیده بشه. نمی‌خواست بهش نزدیک بشه.

مینهو عصبی شد. دستش رو روی صورت یونا گذاشت و محکم نگه داشت. "دست از تقلا بردار و منو عصبی نکن...دارم بهت هشدار میدم یونا اگه به این کارت ادامه بدی پشیمونت میکنم "

یونا اما همچنان با استمرار ادامه میداد و با صدایی لرزان که نشان از ترسش بود و با گفتاری که ازش لجبازی میبارید گفت"نمیخوام...چرا باید به حرفت گوش کنم...نمیخوام هروقت که خواستی باهات بخوابم...تو حق نداری منو مجبور کنی"

مینهو خندید. یه خنده سرد و بی‌روح. "اشتباه می‌کنی. تو زن منی. و هر وقت که من بخوام، باید در اختیارم باشی."

سعی کرد لباش رو روی لبای یونا بذاره، اما یونا مقاومت کرد. سرش رو به طرفین تکون داد و سعی کرد از دستش فرار کنه.

مینهو بیشتر عصبی شد. دستش رو روی گلوش گذاشت و فشار داد. "تموم کن این رفتارهات رو"

یونا تقلا کرد. سعی کرد دست مینهو رو از گلوش جدا کنه، اما نتونست.

"بهتره تسلیم بشی." مینهو گفت. "چون هر کاری هم بکنی، امشب مال منی."

یونا دیگه نمی‌تونست نفس بکشه. چشماش سیاهی می رفت.

مینهو دستش رو از گلوش برداشت، اما یونا رو ول نکرد. همچنان به دیوار چسبونده بودش.

"حالا می‌خوای چیکار کنی؟" مینهو پرسید. "هنوز هم می‌خوای مقاومت کنی؟"

یونا هیچی نگفت فقط بهش نگاه کرد. چشماش پر از اشک بود

مینهو لبخندی زد و دوباره سعی کرد یونا رو ببوسه این بار یونا دیگه مقاومت نکرد تسلیم شده بود. چون زوری برای مقاومت نداشت

مینهو لباش رو روی لبای یونا گذاشت و شروع کرد به بوسیدن یه بوسه خشن و پر از خشونت. یونا هیچ لذتی نمی‌برد. فقط درد و تحقیر رو حس می‌کرد
مینهو همانطور که دختر را میبوسید او را به سمت تخت هدایت کرد. یونا رو روی تخت انداخت و خودش روی او خیمه زد

مینهو دستاش رو روی بدنش حرکت داد. لباساش رو پاره کرد و تنش رو لمس کرد. یونا چشماش رو بست و سعی کرد به هیچی فکر نکنه.

سپس ان شب مینهو رابطه ی بسیار دردناک و خشنی را برای دختر به وجود اورد شبی که قطعا از یاد دختر نمیرفت شاید اون شب از شوهرش کمی دلخور بود اما هیچوقت نمیتونست ازش متنفر بشه اون عاشق مینهو بود اما خب هر ادمی اخلاق بدی داره شاید یکی از عیب های مینهو این بود


and....
دیدگاه ها (۱)

وقتی پریود بودی.....

درخواستی هاتون رو این زیر بگید

اسپویل فیک Police and loveجیسونگ : مینهو ؟؟(داد)مینهو که روی...

Police and lovePt7ویو بعد از جمع کردن و تمیز کردن خونه :جیسو...

آن سوی آینه P36پیشش دراز کشیدم و از پشت بغلش کردم(ویو ا.ت ، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط